به گزارش خبرنگار مهر، نمایشنامه «طوفان» ویلیام شکسپیر با ترجمه ابراهیم یونسی بهتازگی توسط انتشارات نگاه به چاپ ششم رسیده است. طوفان شاید آخریننمایشنامهای باشد که شکسپیر همه متن آن را نوشته است. به همیندلیل نسلهای مختلف مخاطبان، تمایل داشتند آن را در مقام اوج بینش شکسپیر ببینند و شخصیت پروسپرو را با او یکی […]
به گزارش خبرنگار مهر، نمایشنامه «طوفان» ویلیام شکسپیر با ترجمه ابراهیم یونسی بهتازگی توسط انتشارات نگاه به چاپ ششم رسیده است.
طوفان شاید آخریننمایشنامهای باشد که شکسپیر همه متن آن را نوشته است. به همیندلیل نسلهای مختلف مخاطبان، تمایل داشتند آن را در مقام اوج بینش شکسپیر ببینند و شخصیت پروسپرو را با او یکی تصور کنند و گفتار مشهوری را که پروسپرو در آن عصای جادوی خود را میشکند، خداحافظی شکسپیر با تئآتر تلقی کنند.
ایننمایشنامه احتمالا بین پاییز سالهای ۱۶۱۰ تا ۱۶۱۱ نوشته شده و پاییز ۱۶۱۱ در دربار انگلستان به نمایش درآمد. زمستان ۱۶۱۲ تا ۱۶۱۳ هم بهعنوان برنامه جشنهای مقدم بر عروسی دختر پادشاه (عروسی الیزابت با کنت پالاتین) روی صحنه رفت. مدارکی در دست است که شکسپیر وقتی طوفان را مینوشت، گزارشی را مد نظر داشته که سپتامبر ۱۶۱۰ در باب نجات معجزهآسای سرنشینان و خدمه یککشتی طوفانزده منتشر شد. اینکشتی یکسال پیشتر در طوفانی عجیب در آنسوی برمودا گم شده بود اما در نهایت به انگلستان برگشت. گزارشهایی که درباره سرنشینان اینکشتی منتشر شدند، بر مشیت الهی تاکید داشتند چون کشتیشکستگان را طبیعت و آب و هوای بسیار مساعد جزیرهای نجات داده بود که بر آن فرود آمده بودند.
جزیرهای که در نمایشنامه طوفان تصویر میشود، در مدیترانه جا دارد و مکانش بین تونس و ناپل است. اما در نمایشنامه بیشتر مکانی پرت و دورافتاده و بیمکان است تا جزیرهای دارای شناسنامه و مکان مشخص. در ایننمایشنامه همچنین، بهجز شخصیت آنتونیو همه اشخاص سرآخر برحسب مراتب رستگار میشوند. همه هم وسوسه مرسوم و کیفر معهود را تجربه میکنند. کالیبان و استفانو و ترینکولو بهخاطر وسوسه قتل پروسپرو در برکهای که جای شستن اسبهاست، آلوده به کثافت و نجاسات میشوند و استفانو و ترینکولو هم وقتی مقهور اغواگری نفس شده و لباسهایی را که بهعنوان دام برایشان پهن شده میدزدند، توسط ارواحی که قیافه سگان شکاری را دارند، تعقیب میشوند. بنابراین کیفرهایی که شخصیتهای ایننمایش میبینند، متناسب با حیات اخلاقی آنهاست.
اشخاص داستان «طوفان» به اینترتیباند:
آلونزو (پادشاه ناپل)، سباستیان (برادر او)، پروسپرو (دوک برحق میلان)، آنتونیو (برادر او، دوک غاصب میلان)، فردیناند (پسر پادشاه ناپل)، گونزالو (رایزنی کنهسال و پاکدل)، آدریان و فرانسیسکو (دوتن لرد)، کالیبان (غلامی وحشی و کجآفریده)، ترینکولو (دلقک)، استفانو (آبداری بادهگسار)، ناخدا، صاحب منصب کشتی، دریانوردان، میراندا (دختر پروسپرو)، آریل (روح)، ایریس، سیریز، جونو، حوریان دریایی (ارواح نقش ایشان را ایفا میکنند)، دروگران.
نمایشنامه ۵ پرده دارد که پردههای اول و دوم، هرکدام ۲ صحنه دارند. پرده سوم دارای ۳ صحنه و پردههای چهارم و پنجم هم هرکدام یکصحنه دارند.
در قسمتی از ایننمایشنامه میخوانیم:
آنتونیو: سباستیان بزرگوارم، تو روا میبینی که بختت بخوابد و یا از آن بیشتر، بمیرد؛ و تو چشم برهم نهادهای در حالیکه بیداری.
سباستیان: تو به نحوی محسوس خروپف میکنی و خروپف خالی از معنا نیست.
آنتونیو: شوخی را به کنار میگذارم؛ و اگر از من بشنوی، تو نیز باید چنین کنی، اگر چنین کنی پایگاهت از این که هست بس بلندتر خواهد بود.
سباستیان: باشد، اینک چون آب راکدم.
آنتونیو: به تو یاد خواهم داد که چگونه جاری شوی.
سباستیان: آری، چنین کن. چون کاهلی موروثی، به فرو نشستنم فرمان میدهد.
آنتونیو: آه، اگر میدانستی که اینمنظوری را که اینک ریشخند میکنی چهسان گرامی میداری و چگونه در درو کردنش از خویشتن او را بیشتر از پیش به خود میپیچی! در حقیقت مردان فرودستنشین، بیشتر در اثر ترس و کاهلی خویش به اعماق میگرایند.
سباستیان: خواهش میکنم ادامه بده. حالت چشم و گونهات گویای مطلب مهمی است که بیانش برایت بسیار رنجآور است.
چاپ ششم اینکتاب با ۱۵۷ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۷۵ هزار تومان منتشر شده است.