تعداد بازدید: ۱ آن زن جوان که مطلقه است به عقد موقت یکی از اهالی محل درآمده بود ولی به پسرم گفته است که فقط یک ماه دیگر از مدت عقد موقتش باقی مانده و دیگر دوست ندارد با همسرش به زمدگی مشترک ادامه بدهد. وقتی من ماجرا را فهمیدم، نزد آن زن جوان […]
تعداد بازدید: ۱
آن زن جوان که مطلقه است به عقد موقت یکی از اهالی محل درآمده بود ولی به پسرم گفته است که فقط یک ماه دیگر از مدت عقد موقتش باقی مانده و دیگر دوست ندارد با همسرش به زمدگی مشترک ادامه بدهد.
وقتی من ماجرا را فهمیدم، نزد آن زن جوان رفتم و التماس کردم که دست از سر «بهبود» بردارد و به آینده خودش بیندیشد چراکه پسر من فقط ۱۷ سال دارد و باید در آینده با دختری ازدواج کند که حداقل هم سن و سال باشند! اما هنوز به خانه نرسیده بودم که «شیلا» با پسرم تماس گرفته و حرف های مرا به او انتقال داده بود. زمانی که وارد خانه شدم «بهبود» با عصبانیت لوازم منزل را شکست و ادعا کرد عاشق آن زن شده و به هر طریق ممکن با او ازدواج میکند.پسرم در یک «توهم عاشقی» به سر میبرد و من میترسم که اگر همسر آن زن که او را به عقد موقت خودش درآورده است متوجه ماجرا شود، در آن صورت خدای ناکرده اتفاق وحشتناکی رخ خواهد داد. از سوی دیگر هم آن زن جوان با حیلهگری پسر ۱۷ سالهام را فریب داده و اکنون آبروی خانوادگی ما نیز در خطر است. حالا به کلانتری آمدهام تا شاید چارهای قانونی برای این مخمصه تلخ پیدا کنم.توجه به اهمیت موضوع، بررسیهای مشاورهای و روانشناختی این ماجرا با دعوت از پسر نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری و با راهنماییهای سرهنگ قاسم همتآبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) آغاز شد./