حاشا! من و محاصره؟ طوفان و قید و بند؟
حاشا! من و محاصره؟ طوفان و قید و بند؟

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی امین ارسباران به نقل از خبرگزاری مهر، فاطمه عارف‌نژاد شاعر جوان و سراینده کتاب «در رکاب صبح» که پیش از این اشعاری با موضوع فلسطین، لبنان و جبهه مقاومت سروده، در غزلی جدید به بهانه آتش‌بس میان حزب‌الله لبنان و رژیم صهیونیستی، از زبان شهدا سخن گفته و جبهه […]

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی امین ارسباران به نقل از خبرگزاری مهر، فاطمه عارف‌نژاد شاعر جوان و سراینده کتاب «در رکاب صبح» که پیش از این اشعاری با موضوع فلسطین، لبنان و جبهه مقاومت سروده، در غزلی جدید به بهانه آتش‌بس میان حزب‌الله لبنان و رژیم صهیونیستی، از زبان شهدا سخن گفته و جبهه مقاومت را مژده پیروزی داده است.

متن مشروح این غزل را می‌خوانید؛

*

کابوس، خون، جنازه… صدا: «زنده‌ام هنوز

از کشتنم چه سود تو را؟ زنده‌ام هنوز

من چشم در برابر چشمم، نگاه کن!

از هر نظر در آینه‌ها زنده‌ام هنوز

پاشو! تمام شهر پر از ردپا شده

دنبال من بگرد، بیا! زنده‌ام هنوز

پیچیده در طلوع هزاران هزار کوه

پژواک یک صدای رسا: زنده‌ام هنوز

حاشا! من و محاصره؟ طوفان و قید و بند؟

در خاک خود رهای رها زنده‌ام هنوز

در جنگ با تمام قوا پیش می‌روم

اینک که با تمام قوا زنده‌ام هنوز

یحیی شدم، به اذن خدا زنده می‌کنم

احیا شدم، به فضل خدا زنده‌ام هنوز

زل می‌زنی به تیر خلاص و به رد خون

می‌پرسی از خودت که چرا زنده‌ام هنوز؟

من تیغ انتقامم و در باد شعله‌ور

چشم‌انتظار مرگ شما، زنده‌ام هنوز…»