به گزارش خبرنگار مهر، رمان «پروفسور عاشق (باومگارنتر)» نوشته پل آستر با ترجمه شهرزاد لولاچی بهتازگی توسط نشر نگاه به چاپ دوم رسیده است. اینکتاب آخرین اثر پل آستر نویسنده آمریکایی است که چندی پیش ۳۰ آوریل ۲۰۲۴ در منزلش در نیویورک درگذشت. در داستان اینکتاب پروفسوری بهنام سیمور (سای) باومگارتنر حضور دارد که یکنویسنده […]
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «پروفسور عاشق (باومگارنتر)» نوشته پل آستر با ترجمه شهرزاد لولاچی بهتازگی توسط نشر نگاه به چاپ دوم رسیده است. اینکتاب آخرین اثر پل آستر نویسنده آمریکایی است که چندی پیش ۳۰ آوریل ۲۰۲۴ در منزلش در نیویورک درگذشت.
در داستان اینکتاب پروفسوری بهنام سیمور (سای) باومگارتنر حضور دارد که یکنویسنده و پدیدارشناسی پیر و عضو هیئت علمی دانشگاه پرینستون است. پروفسور با وجود پیری و سالخوردگی، شور عشق دارد و از ۱۰ سال پیش که همسرش آنا را از دست داده، از تنهایی رنج میبرد. گفته شده اینآخرین رمان پل آستر گویی شرح حال و قصه زندگی خود اوست.
بخشی از متن رمان، سفر پروفسور به گذشته و خاطراتش است که زندگی خوب و خوشی با آنا داشته است. نوجوانی باومگارتنر نیز بخشی از روایت اینداستان را تشکیل میدهد که قسمتی از آن مربوط به مهاجرت او و خانوادهاش به آمریکا اختصاص دارد. جنگ ویتنام، زندگی مهاجران در آمریکا، شکاف طبقاتی در اجتماع آمریکا، اوکراین و … از دیگر موضوعاتی هستند که در آینه متن اینرمان روایت میشوند. به اینترتیب میتوان با مرور زندگی پل آستر و دهههای اخیری که بر تاریخ آمریکا گذشته، موضوعات مندرج در اینداستان را بهتر درک کرد.
اینرمان در ۵ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
سپس شب چهارشنبه، بیست و دوم نوامبر، شب روز شکرگزاری و نهمین سالگرد قتل کندی در دالاس فرا رسید. بعد از یک روز کار بهشدت سخت، موریس بیمقدمه کارکنان را برای شام قبل از تعطیلات به رستوران فرانسوی در دهکده دعوت کرد. ماجرایی شد پرسروصدا و شاد که سه یا سهساعت و نیم طول کشید، و هنگامی که گروه کوچک شاد مبارزان ادبی آخرین جرعههای نوشیدنی را سر کشیدند؛ به سمت متروی میدان شریدان به راه افتادم. با هفت دلار اسکناس و پول خرد در کیفم، در فکر که باید با متروی محلی به خیابان صدوشانزدهم بروم یا با متروی سریعالسیر خیابان چهاردهم بروم و بعد در خیابان نودوششم سوار متروی محلی شوم. افکار فردی نیمههوشیار در ساعت یازده شب بعد از پانزده ساعت کار شدید و غذای زیاد به سوی خانه. به خاطر ندارم با کدام مترو یا متروها رفتم، اما حدود ساعت یک ربع به دوازده به محلهام برگشتم. شبی تاریک در ماه نوامبر بود و سرمایی که به عمق استخوانهایم نفوذ میکرد. چراغهای خیابان در هوایی مهآلود زیر ابری از مه سوسو میزدند. ماه پشت ابرها پنهان بود و هیچستارهای در آسمان نبود. اول برادوی و خیابان صدوشانزدهم، بعد پیاده تا پایین خیابان در شیب سمت رودخانه، بعد چند پیچ تند به راست در خیابان کلرمونت.
اینکتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۲۲۵ هزار تومان عرضه شده است.