نگاهی به منظومه «افسانه»ی نیما یوشیج
نگاهی به منظومه «افسانه»ی نیما یوشیج

پایگاه خبری و تحلیلی امین ارسباران به نقل از خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: علی نوری اسفندیاری یا نیما یوشیج، پسر میرزا ابراهیم‌خان اِعظام‌السلطنه و طوبی مفتاح در ۲۱ آبان ۱۲۷۶ هجری شمسی در روستای یوش، نزدیک شهرستان نور مازندران متولد شد. پدر گله‌دار و کشاورز بود و به جز نیما، سه دختر […]

پایگاه خبری و تحلیلی امین ارسباران به نقل از خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: علی نوری اسفندیاری یا نیما یوشیج، پسر میرزا ابراهیم‌خان اِعظام‌السلطنه و طوبی مفتاح در ۲۱ آبان ۱۲۷۶ هجری شمسی در روستای یوش، نزدیک شهرستان نور مازندران متولد شد. پدر گله‌دار و کشاورز بود و به جز نیما، سه دختر و یک پسر دیگر هم داشت. میرزا ابراهیم خان طرفدار مشروطه بود و به جنگ می‌رفت، و با همراهی امیرمؤید سوادکوهی انجمن طبرستان را در حمایت از نهضت مشروطه تأسیس کرده بود. نیما در همین سال‌ها تیراندازی و سوارکاری را زیر نظر پدر آموخت و خواندن و نوشتن را از روحانی روستا فراگرفت. سپس همراه خانواده به تهران مهاجرت آمد و به همراه برادرش رضا (لادبن) تحصیل را در مدرسه حیات جاویدان و بعد سن‌لویی (مدرسه‌ای کاتولیکی بود که در سال ۱۲۴۱ به‌دست فرانسوی‌ها در تهران تأسیس شد) آغاز کرد؛ که در آنها علاوه بر جغرافی، تاریخ، علوم، خوش‌نویسی، نقاشی و حساب، زبان‌های فارسی، فرانسوی و عربی نیز تدریس می‌شد.

در این سال‌ها نیما با اشعار رمانتیک فرانسوی از جمله آثار لامارتین آشنا شد و با تشویق‌های معلم درس ادبیاتش نظام وفا شروع به شعر گفتن کرد؛ کسی که بعدها منظومه افسانه را به او تقدیم کرد.

«ای شاعر جوان! این ساختمان که افسانه من در آنجا گرفته است و یک طرز مکالمه طبیعی و آزاد را نشان می‌دهد، شاید برای دفعه اول پسندیده تو نباشد و شاید تو آن را به اندازه من نپسندی. همین طور شاید بگویی برای چه یک غزل اینقدر طولانی و کلمه‌هایی که در آن به کار برده شده است نسبت به غزل قدما، سبک؟ اما یگانه مقصود من همین آزادی در زبان و طولانی ساختن مطلب بوده است؛ علاوه انتخاب یک رویه مناسب‌تر برای مکالمه که سابق هم مولانا محتشم کاشانی و دیگران به آن نزدیک شده‌اند. آخر اینکه من سود بیشتری خواستم که از این کار گرفته باشد.»

این بند از مقدمه منظومه افسانه و بخشی از بیت‌های آن در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی و به قلم خود نیما چاپ شده بود.

نگاهی به منظومه «افسانه»ی نیما یوشیج

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در آذرماه ۱۳۵۷ _چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی_ نسخه‌ای از منظومه افسانه نیما را با نقاشی و تصویرسازی بهمن دادخواه و خوشنویسی نستعلیق نصرالله افجه ای منتشر کرد. قبلاً هم دو کتاب آهو و پرنده‌ها و توکایی در قفس که نوشته نیما بود، توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شده بود.

بهمن دادخواه هم جوایز متعددی برای تصویرسازی کتاب کودک گرفته بود، از جمله پلاک طلای بینال براتیسلاوا چکسلواکی برای کتاب توکایی در قفس، و سه جایزه مخصوص از نمایشگاه جهانی کتابهای کودکان در بولونیای ایتالیا برای تصویرسازی کتابهای بهار در شعر شاعران ایران، تصویرها و شعرهای کودکان.

نگاهی به منظومه «افسانه»ی نیما یوشیج

نیما نظام وفا را خیلی دوست داشت، در مقدمه چاپ منظومه افسانه این طور می‌نویسد:

«من وظیفه ام را با دست تهی نسبت به حقی که او به گردن من دارد انجام می‌دهم، و تا زنده‌ام باید به یاد داشته باشم این مرد مردان بالاتر از اینکه بگویم این شاعر گوشه گرفته و آنقدر منزه و دارای حساسیت دردناک و خصایص شاعرانه، کسی است که شعر را به دهن من گذاشت و مرا به این راه دلالت کرد. به من فهمانید که باید آدم بود و درد کشید و درد را شناخت. آدم بی درد، مثل آدم بی جان است. انسان برای خوردن و پوشیدن و حرص زدن و به چاپلوسی‌های شرم آوردن افتادن نیست، موجودی که اسمش انسان است استعداد دارد که به لذت‌های عالی دست بیندازد.»