غلامرضا کافی شاعر و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره وضعیت فعلی شعر انقلاب گفت: روزآمدی و بصیرتی که در نزد شاعران انقلاب است، باعث میشود که شعر انقلاب هیچوقت متوقف نشود و پویایی و سرزندگی خود را حفظ کند. البته این بستگی به تعریفی دارد که ما از شعر انقلاب ارائه میدهیم. […]
غلامرضا کافی شاعر و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره وضعیت فعلی شعر انقلاب گفت: روزآمدی و بصیرتی که در نزد شاعران انقلاب است، باعث میشود که شعر انقلاب هیچوقت متوقف نشود و پویایی و سرزندگی خود را حفظ کند. البته این بستگی به تعریفی دارد که ما از شعر انقلاب ارائه میدهیم.
وی در تعریف شعر انقلاب گفت: منظور من از شعر انقلاب، آثار ادبی و شعری است که در پیوند با موضوع انقلاب اسلامی پدید میآیند و از منظر تأیید به انقلاب اسلامی نگاه میکنند. یعنی منظور ما ادبیاتی که در زمان انقلاب به وجود میآید نیست. منظور من از آثاری است که در پیوند مستقیم با موضوع انقلاب اسلامی پدید میآیند. ادبیات انقلاب که بعضیها آن را ادبیات پایداری مینامند یا اینکه ادبیات انقلاب را ذیل ادبیات پایداری تعریف میکنند، روزآمد است. یعنی هر حادثه و اتفاقی که در پیوند با مردم در انقلاب اتفاق میافتد، در شعر متجلی میشوند.
ادبیات انقلاب به طور فطری بنیان محتوایی دارد
کافی با اشاره به پژوهش دکتر محمدرضا سنگری درباره ادبیات پایداری گفت: دکتر سنگری در کتاب خودشان ادبیات انقلاب اسلامی را هم ذیل ادبیات پایداری جای دادن و موضوعات یا زیرموضوعاتی مثل شهدای سلامت را هم ذیل همین ادبیات آوردند. حتی آثاری را که درباره فداکاری علی لندی در یک آتشسوزی یا جانفشانی یک معلم در یک واقعه آتشسوزی مدرسه خلق شد، ذیل همین ادبیات و ادبیات انقلاب جا دادند. اگر ما اینگونه نگاه کنیم، یعنی جنبه مردمی و روزآمدی شاعر انقلاب برایمان اهمیت داشته باشد، به نظرم ادبیات انقلاب همیشه پویایی دارد.
این شاعر ادبیات انقلاب را ادبیاتی معناگرا توصیف کرد و گفت: شما اگر کتاب تاریخ تأویلی شعر نو را نگاه کنید، همه شکلها شکلهای فرمی و صوری هستند و تفاوتهایی که شعرها با هم دارند، تنها در صورت است. اما در شعر انقلاب، معنا به فرم و زبان، شکل میدهد. برخی از نحلهها به طور نهادی و به طور فطری بنیان محتوایی دارند. ادبیات انقلاب اسلامی اینگونه است، اما در فرم و صورت و شکل هم به ویژگیهای خاص خود رسیده است.
وی افزود: در شعر انقلاب گاهی وقتها معنا بر روی فرم و ساختار شعر هم اثر گذاشته است. برای نمونه حسرت بازماندن از کاروان شهدا که در دهه هفتاد بسیار بسامد داشته، باعث شده است ردیفهایی مثل «باقی مانده»، «باقی ماندن»، «جا مانده»، «ماندن» و… هم بسامد زیادی داشته باشد و این جا ماندن به عنوان ردیف خودش را نشان داده است. این یک محتوا است که به شکل هم امر میکند و صورتهای شکلی را هم ترتیب میدهد.
شعر فلسطین دهه شصت و هفتاد رونق بیشتری داشت
کافی درباره کارنامه یک سال گذشته شعر انقلاب درباره فلسطین گفت: به نظر من آهنگ سرودن از فلسطین مثل قبل نبوده است. یعنی ما در دهه شصت و هفتاد آهنگ تندتری در سرودن از فلسطین داشتیم. البته قسمتی از آن به خاطر تحول نسلی است که باعث شده نسل جدید آن پیوند سابق را با موضوع فلسطین نداشته باشد. البته شعر ما در این موضوع دست خالی نبوده است. یعنی عرصه خالی نبوده اما به آن صورت پر کار هم نبوده است.
وی در پایان گفت: ما از سال ۴۸ در شعرمان نمونههای شعر فلسطین را داریم، مثل کتاب «غزلهای جنوبی» از حسن اجتهادی که برای فلسطین شعر گفته است. اما تحول نسلی و تا حدودی ریزش نسلی باعث شده که شعر فلسطین در سالهای اخیر آنقدر پررنگ نباشد. البته تبعات سیاسی هم مؤثر بوده است. یعنی برخی از فاصله گرفتنها و تنشهای سیاسی و اجتماعی در این ماجرا مؤثر بوده است. ما یک زمانی حتی دفتر ادبیات فلسطین داشتیم که این دفتر دیگر نیست. ضمن اینکه کشور ما همزمان درگیر مسائل و مشکلات خارجی و داخلی بوده است. در دهه هفتاد ما مشکل داخلی و خارجی چندانی نداشتیم و موضوع فلسطین مورد توجه شاعران بود، اما امروزه مسائل داخلی باعث شده که بخش زیادی از تمرکز شاعران ما بر مسائل داخلی باشد.
**
پیش از این گفتگوهایی با مصطفی محدثی خراسانی، رضا اسماعیلی و احد دهبزرگی در قالب مجموعه «شعر انقلاب در نگاه شاعران» منتشر شده که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعهاند؛
* «پیش از انقلاب شاعری ژست بود؛ ترکیبی به نام «شعر جوان» نداشتیم»
* «شاعر انقلاب در صف اول مطالبهگری است»
* «شعر انقلاب طراوت خود را حفظ کرده است؛ قلبم با باطری و شعر میتپد»