به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی امین ارسباران به نقل از خبرگزاری مهر، نشست پانزدهم از سلسله نشستهای «پاورقی» که محفلی برای گفتوگوی اهالی کتاب با محوریت تولیدات مراکز استانی حوزه هنری است، با محوریت بررسی و نقد رمان «هَناسَه» نوشته راضیه بهرامیراد از استان سمنان با حضور محمد قاسمیپور و نویسنده اثر برگزار شد. […]
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی امین ارسباران به نقل از خبرگزاری مهر، نشست پانزدهم از سلسله نشستهای «پاورقی» که محفلی برای گفتوگوی اهالی کتاب با محوریت تولیدات مراکز استانی حوزه هنری است، با محوریت بررسی و نقد رمان «هَناسَه» نوشته راضیه بهرامیراد از استان سمنان با حضور محمد قاسمیپور و نویسنده اثر برگزار شد.
این رمان براساس یک داستان واقعی و با نگاهی به زندگی یک خانواده عراقی و ظلم رژیم بعث عراق به کُردنشینان و اهالی حلبچه نوشته شده است.
داستان کتاب در حلبچه، کوهستانهای کردستان، شکارگاه پرور سمنان و شهر سمنان اتفاق میافتد. بهرامیراد در این رمان زندگی خانوادهای از اهالی حلبچه را در سال ۱۳۵۳ به تصویر میکشد که بر اثر حمله رژیم بعث به ایران مهاجرت میکنند و پدر به عنوان محیطبان در ایران مشغول به کار میشود. «هناسه» ماجرای زندگی این خانواده با محوریت مادر خانواده با نام «هناسه» است. به گفته راضیه بهرامیراد «هناسه» اولین کتاب از سهگانه این مجموعه است و قرار است کتابهای بعدی از نگاه «بارام» همسر هناسه و «بفرین» جاری هناسه نوشته شود.
در ابتدای نشست نقد و بررسی اینکتاب، بهرامیراد درباره ایده شکلگیری اثر گفت: کتاب شخصیتهای واقعی دارد، من با این خانواده آشنایی داشتم اما جزئیات زندگیشان را دقیق نمیدانستم و قضیه آوارگیشان و انتخابشان به عنوان شکاربان نکات جالبی بود که توجه من را جلب کرد. حس کردم مسیر زندگی آنها باید نوشته شود. برای نوشتن کتاب به کردستان عراق رفتم و حلبچه را از نزدیک دیدم؛ مقایسه پرور سمنان با حلبچه برایم جالب بود. به طور کل تا ارتباط شکل نگیرد نمیشود نوشت و گاهی نوشتن کتاب کار بسیار سختی بود و اشک زمان همذاتپنداری خودم با هناسه چالش بزرگی بود.
ایننویسنده که قلم زدن را با نوشتن فیلمنامه شروع کرده، درباره روند نویسندگی خود گفت: پس از فیلمنامهنویسی تعدادی داستان کوتاه نوشتم و در ادامه در حوزه هنری سمنان زیر نظر آقای زارع سراغ نوشتن رمان رفتم. خوبی کارگاههای رمان در این است که ایشان هر آنچه را که بلد است به بقیه یاد می دهد و ظرفیت شاگرد پروری زیادی دارد. «هناسه»، دو جلد دیگر دارد که مستقل از این رمان و متفاوت از هناسه هستند. به طور کل زیست یک مرد متفاوت از زیست یک زن است.
در بخش بعدی نشست، محمد قاسمیپور با اشاره به اینکه ادبیات و هنر زیاد به سراغ مباحث مرتبط با اقوام کُرد رفتهاند، گفت: گستردگی اقوام کُرد زیاد و در عراق، ایران و ترکیه گستردهاند از آنجا که در این گستره، اغلب التهابات و ناآرامی بوده است و از طرفی جغرافیا و طبیعتش باعث شده در سینمای ایران و ترکیه و بعضا عراق خیلی به سراغش بروند. امتیاز «هناسه» در مقابل دیگر کارهای نوشته شده این است که بازه زمانی را عقبتر برده است و از اوایل دهه ۵۰ و چند سال مانده به پایان دولت پهلوی شروع میشود.
وی افزود: بسیاری از مطالب این بخش برای خواننده ایرانی تازگی دارد. عملا آنچه در زمان پهلوی میگذشت و شامل سانسور خبری میشد، مثل سیل مهاجران کُرد که آرام و بیصدا آمدند و اقامت داده شدند از این نظر کتاب روشنگر است و به قسمت روایت نشده تاریخ میپردازد.
اینمنتقد ادبی در ادامه گفت: کتاب از زبان اول شخص نوشته شده است، نثر صمیمی دارد و خواننده در خواندن آن مشکلی پیدا نمیکند و میتواند سریع کتاب را بخواند. نویسنده در مقام رماننویس مجاز است درباره برخی واقعیتها دخل و تصرف داشته باشد، اما یک نقد کوچک به کتاب دارم. نویسنده در طول رمان نشان میدهد که به هناسه به عنوان شخصیت اصلی قصه، تعلق خاطر دارد درحالی که نباید در داستاننویسی چنین اتفاقی رخ دهد. در رمان شخصیتی با عنوان «خالو رشید» وجود دارد که کلمات قصار میگوید که میتوانست این کلمات قصار از زبان نویسنده نوشته شود.
قاسمیپور در ادامه گفت: ما از «خالو رشید» این داستان خوشمان میآید و به ذهن ما جان میدهد، درعین حال «خالو رشید» شخصیتپردازی واقعی نداشته و صرفاً یک تیپ است، اما ۱۳-۱۴ شخصیت دیگر رمان همه مدیریت شده هستند. ما هناسه را میشناسیم این جنس زن کرد مقیم ایران را می شناسیم. چیزی که برای من جذابیت دارد این است که رمان ۳۴ سال قبل تمام میشود، در این چند سال و برای بچههایی که تعدادشان زیاد است، چه اتفاقهایی می افتد؟ من ترجیح میدهم اگر قرار باشد جلدهای بعدی رمان نوشته شود نسل عوض شده باشد و وقایع در قرن جدید رخ دهد.
وی به نقاط ضعف رمان اشاره کرد و گفت: به عنوان مثال «باغ مینو» به خوبی توصیف نشده است و به عنوان خواننده انتظار داشتم توصیف بیشتری درباره آن بخوانم. از آنجایی که رمان و داستان بهترین معلمها هستند و بیشترین ویژگیها را برای زیستن میشود از ادبیات داستانی یاد گرفت، اما در کتاب به طور مثال ما آمدن یک «نوروز» را نمیبینیم، بیشتر سرما هست و زمستان. در حالیکه کُردها آیینهای خاصی برای قبل و بعد از نوروز دارند ما در رُمان هیچ آداب و رسومی را نمیبینیم.
اینکارشناس ادبی در پایان گفت: نویسنده کتاب را در سمنان نوشته است. این استان یکی از مهدهای داستاننویسی است و قلم بهدستان خوبی دارد. در شهرهای استان سمنان در طول سال کارگاههای ادبی خوبی برگزار میشود و دورهمیهایشان بسیار پربار است و نتیجه آن تقویت نیروهای متعهد و جوان است. هربار که این کارگاه ها را میبینم لذت میبرم چراکه سرشار از حرکت به سوی نوشتن است.