«داستان‌ها»ی جعفر مدرس صادقی چاپ شد
«داستان‌ها»ی جعفر مدرس صادقی چاپ شد

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «داستان‌ها؛ برچیده از کتاب‌های قسمت دیگران و داستان‌های دیگر، کنار دریا، مرخصی و آزادی، دوازده داستان، آن‌طرف خیابان، و از چاپ‌شده‌های دیگر» نوشته جعفر مدرس صادقی به‌تازگی توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است. جعفر مدرس صادقی متولد ۱۳۳۳ در اصفهان، داستان‌نویس و مصحح است. او علاوه […]

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «داستان‌ها؛ برچیده از کتاب‌های قسمت دیگران و داستان‌های دیگر، کنار دریا، مرخصی و آزادی، دوازده داستان، آن‌طرف خیابان، و از چاپ‌شده‌های دیگر» نوشته جعفر مدرس صادقی به‌تازگی توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.

جعفر مدرس صادقی متولد ۱۳۳۳ در اصفهان، داستان‌نویس و مصحح است. او علاوه بر تصحیح متون ادبیات کلاسیک، تعدادی رمان و مجموعه‌داستان نیز در کارنامه دارد.

«داستان‌ها» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه این‌نویسنده است که پیش‌تر در ۴ کتاب «دوازده داستان»، «قسمت دیگران و داستان‌های دیگر»، «کنار دریا، مرخصی و آزادی» و «آن‌طرف خیابان» و برخی مجلات و مطبوعات منتشر شده‌اند.

مدرس صادقی در توضیح درباره داستان‌های این‌کتاب می‌گوید، قصه‌ها را از صافی ویرایش دوباره عبور داده و اصلاحات و تغییراتش برای یک‌دست‌کردن لحن و زبان انجام شده‌اند نه عوض‌کردن ترکیب و ساختار داستان‌ها.

عناوین داستان‌های منتشرشده در این‌کتاب به این‌ترتیب است:

قسمت دیگران، «موشک و مار و دریا»، «مسابقه»، «پدرها و پسرها»، «چرخِ فلک»، «بچه‌ها بازی نمی‌کنند»، «باغِ مشیر»، «صبحِ روزِ عید»، «سه روز»، «سه نامه»، «شازده کوچولو»، «عالی‌جناب»، «شهرام و شهریار»، «دفترِ تلفن»، «دو واحد تاریخ تئاتر»، «مانده اسم از عمارتِ پدرم»، «زنده بیدار»، «زیر همان پل»، «مثل توپ»، «بزرگ‌ترین خانه دنیا»، «برای کی حمام بسازم؟»، «مرخصی»، «آزادی»، «آن‌طرفِ خیابان»، «میز»، «روزی که رفتم بلیت قطار بخرم»، «ساز»، «تیرخورده‌ها»، «داستان ناتمام» و «ردیف آخر».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

روزی که شهریار تصمیم گرفته بود همان‌کاری را که می‌خواست بکند بکند، بنفشه ساعتِ هشتِ صبح، پیش از رفتنشان به بیمارستان، آمد پیش او و همان‌طور که داشت میزِ صبحانه برای او می‌چید، خبر داد که دریچه‌های سد را باز کرده‌اند و آب تا یکی دو روزِ دیگر می‌رسد به شهر. جعبه قرصی را که شهریار از توی قرص و دواهای دیگر سوا کرده بود و گذاشته بود روی میز ناهارخوری برداشت، نگاهی انداخت به نوشته‌های پشت جعبه و برد گذاشت سر جاش، تو سینی دواها، وسط جعبه‌های دیگر. اما حرفی نزد. نگفت چرا این‌جعبه را گذاشته بودی روی میز ناهارخوری. نگفت خب، حالا که دریچه‌های سد را باز کرده‌اند، دیگه هیچ دلیلی برای این‌کار وجود ندارد. فقط نان و پنیر و گردویی را که گذاشته بود روی میز کمی جابه‌جا کرد تا دم دست شهریار باشد، شیر داغ ریخت توی لیوان و عسل ریخت و لیوان شیر و عسل را گذاشت جلوی شهریار و گفت «خدا را هزار مرتبه شکر!» همین که داشت از در می‌رفت بیرون، دوباره نگاهی انداخت به روی میز ناهارخوری و سینیِ دواها. مثل این‌که می‌خواست مطمئن شود که جعبه قرص کذایی را برگردانده است سر جای خودش یا نه.

این‌کتاب با ۵۷۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۷۸۰ هزار تومان منتشر شده است.