آیا جنگ میان تهران و تل آویو مجددا آغاز می شود؟
آیا جنگ میان تهران و تل آویو مجددا آغاز می شود؟

به گزارش خبر فوری، مدتی است از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه گذشته و به ظاهر بین دو طرف آتش بس برقرار است. با این حال، عده ای معتقدند وضعیت فعلی آرامش قبل از طوفان است و هر لحظه ممکن است مجددا جنگ آغاز شود. در مقابل، گروهی دیگر تاکید دارند که وضعیت موجود گواه جنگ […]



به گزارش خبر فوری، مدتی است از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه گذشته و به ظاهر بین دو طرف آتش بس برقرار است. با این حال، عده ای معتقدند وضعیت فعلی آرامش قبل از طوفان است و هر لحظه ممکن است مجددا جنگ آغاز شود. در مقابل، گروهی دیگر تاکید دارند که وضعیت موجود گواه جنگ نیست و بعید است مجددا میان رژیم صهیونیستی و ایران جنگ آغاز شود.

این بحث ها باعث برجسته شدن یک پرسش مهم ژئوپلیتیک میان نخبگان و مردم شده است: «جنگ‌ چگونه آغاز می شود؟» مقصود از «چگونه» تعیین شرایط، عوامل و اسباب جنگ است.

برخی معتقدند تعیین اسباب و عوامل آغاز جنگ امکان پذیر نیست، چون جنگ خروج از قاعده و نظم بین المللی و منطقه ای است و بی نظمی علت ندارد. گروهی دیگر معتقدند جنگ وابسته به «اراده» سردرمداران یک یا دو طرف منازعه است و به همین علت، نمی توان اسباب و علل آن را تعیین کرد. با این حال، گروهی از متفکران دیگر تاکید دارند حتی اگر نتوان علت نهایی جنگ را مشخص کرد، تعیین عوامل و اسباب زمینه ای آن ممکن است و می توان مشخص کرد که چه عواملی دو طرف را به سمت جنگ پیش می برد (حتی اگر این علل معدّه و زمینه ای علت نهایی جنگ نباشند.)

به طور کلی می توان گفت وقتی دو دولت یا حکومت وارد جنگ با هم می شوند در وضعیت های زیر قرار دارند:

الف. واسطه ای بین دو دولت نباشد

دو دولت یا حکومتی که وارد جنگ با هم می شوند در یک وضعیت «تباین محض» قرار دارند. آنها به هیچ نظام ارزشی، وجودی، اقتصادی و سیاسی مشترکی باور ندارند و حتی هیچ قدرت بالاتری نیست که بتواند این دو را کنار هم قرار داده و مانع از جنگ شود. برای مثال، آلمان نازی و متفقین در یک وضعیت تباین محض قرار داشتند و به همین دلیل، جنگ جهانی دوم آغاز شد. آلمان از جامعه ملل خارج شده بود و به نظام ارزشی لیبرالیستی و کمونیستی غرب و شرق هم اعتقاد نداشت. به همین دلیل، هیچ قدرت ثالثی نبود که بتواند میان غرب و هیتلر واسطه شده و جلوی آغاز جنگ بزرگ را بگیرد.

ب.  دو دولت با هم تضاد منافع داشته باشند

زمانی دو دولت وارد جنگ با یکدیگر می شوند که گمان کنند وجود یا فعالیت دیگری سبب به خطر افتادن منافع یا موجودیت او می شود. این احساس خطر یا تهدید هر چه بیشتر باشد، احتمال آغاز جنگ بیشتر است. برای مثال، در جنگ جهانی دوم مادام که غرب (فرانسه و انگلیس) احساس خطری از جانب هیتلر نکرد، وارد جنگ نشد. آلمان به راحتی اتریش و چکسلواکی را ضمیمه خاک خود کرد و واکنشی از جانب لندن دریافت نکرد اما بعد از اشغال لهستان با کمک شوروی بود که لندن و پاریس احساس کردند منافعشان در خطر افتاده و هرلحظه ممکن است اروپا به دست هیتلر بیفتد. به همین دلیل، به هیتلر اولتیماتوم داده و بعد از ۴۸ ساعت وارد جنگ شدند. آمریکا نیز بعد از حمله ژاپن به پرل هاربر و به خطر افتادن منافع اقتصادی و همچنین، تهدید مرزهایش وارد جنگ با متحدین شد و در کنار شوروی و انگلیس قرار گرفت.

ج. مرز ترس یا بازدارندگی از بین برود

میان دو دولت متخاصم همواره «مرز ترس» وجود دارد که معلول «بازدارندگی» (Deterrence) است. تا زمانی که یکی از دو دولت احساس قدرت بیشتری نکند وارد جنگ نمی شود. این «احساس» کاملا نسبی بوده و هیچ ارتباطی با وضعیت واقعی جنگ ندارد. به قول ژو یو، سیاستمدار مشهور چینی، احساس ترس از قدرت سائوسائو (نخست وزیر شهیر چین) است که سبب قدرت او شده است نه قدرت واقعی اش. این مساله در تمام جنگ ها حاکم است. برای مثال، زمانی که هیتلر احساس کرد متفقین به اندازه کافی قدرتمند نیستند وارد جنگ شد. همچنین، دولت های ائتلاف اروپا (پروس و اتریش و انگلیس) بعد از شکست ناپلئون از روسیه و پایان افسانه شکست ناپذیری امپراتور فرانسه تصمیم به حمله به فرانسه گرفته و به ناپلئون اعلان جنگ کردند.

د. نظام بین الملل و منطقه ای رویکرد منفی نسبت به جنگ نداشته باشد

وقتی دو دولت وارد جنگ می شوند که همسایگان یا قدرت های جهانی به لحاظ عملی وارد مناقشه نشده و احساس خطر جدی نسبت به آغاز جنگ نداشته باشند. خنثی بودن قدرت های ثالث یا طرفداری آنان از جنگ به شدت در شروع منازعه نقش دارد. برای مثال، بی طرفی شوروی و آمریکا نسبت به آغاز جنگ جهانی دوم، در آغاز جنگ بزرگ موثر بود. همچنین، حمایت کشورهای عربی از صدام حسین یا کنارکشیدن خود از منازعه سبب افزایش تهور صدام و حمله رژیم بعث به میهن ما شد.

ه. برآورد یک یا دو دولت درباره تبعات جنگ مثبت باشد

هر جنگی تبعاتی دارد. اگر یک یا دو دولت در حساب و کتاب خود به این نتیجه برسند که تبعات جنگ برایشان زیاد نبوده و در کل، منافع جنگ بیشتر از مضراتش است، آغاز به جنگ می کنند. به بیان دیگر، وقتی یک دولت احساس کند که مردم از جنگ حمایت می کنند، جنگ سبب نابودی منابع آنها نمی شود، کشورهای اطراف و همسایه اقدامی جدی علیه شروع کننده نبرد نخواهند کرد و … شروع به جنگ می کند. برای مثال، شوروی یا آلمان در آغاز جنگ با لهستان احساس کردند که این جنگ تبعات زیادی برای آنها نخواهد داشت. آنها جنگ را آغاز کردند اما محاسباتشان غلط بود و هر دو به طریقی وارد یک درگیری بزرگ ۵ ساله شدند و هرکدام چند میلیون تلفات دادند.

با توجه به این شرایط و شرایط دیگر که در این مقاله به آنها اشاره نشده، آیا فکر می کنید جنگ اسرائیل و ایران مجددا آغاز خواهد شد؟ به نظر شما چه عوامل دیگری در شروع جنگ موثر است؟



منبع